ゲーム攻略動画サイト

ゲームフォース

428~封鎖された渋谷で~の攻略動画

سریال روزگارانی در چوکوروا قسمت 428

投稿日:

روزی روزگاری در چوکوروا قسمت 428 دوبله فارسی

آدرس کانال یوتیوب مشکی‌مدیا
https://www.youtube.com/c/MeshkiMedia
آدرس کانال مشکی کاناپه
https://www.youtube.com/c/MeshkiKanape?sub_confirmation=1
آدرس کانال یوتیوب مشکی ترکی
https://www.youtube.com/c/MeshkiTurki
آدرس کانال یوتیوب مشکی ترکیدو
https://www.youtube.com/channel/UC-BslJSHByt23Q240XSua3w/?sub_confirmation=1
آدرس کانال مشکی ترکیسه
https://www.youtube.com/channel/UC_bpzVfmjdvy0g9cY1lX-7g
آدرس کانال مشکی ترکی‍4
https://www.youtube.com/c/MeshkiTurki4?sub_confirmation=1

لینک کانال تلگرام:
https://t.me/MeshkiGemSeries

داستان قسمت آخر سریال روزگارانی در چوکوروا، فصل سوم. دمیر به زلیخا خیانت کرد و کشته شد؟

داستان قسمت آخر سریال ستاره شمالی، فصل دوم. ییلدیز از کوزی حامله می‌شود؟

داستان قسمت آخر سریال آپارتمان بیگناهان، فصل اول. اینجی می‌میرد!

داستان قسمت آخر سریال اتاق قرمز، فصل اول. پایان ماجرای میترا شریفی بیمار ایرانی چه شد؟

زلیخا و مهمت در ساحل مشغول اسب سواری هستند. آنها از اسب ها پیاده شده و قدم می زنند. زلیخا در مورد خانواده مهمت سوال میکند و مهمت می‌گوید که پدر و مادرش را از دست داده و خواهر و برادر ندارد. زلیخا نیز می‌گوید که او هم پدر و مادرش را از دست داده و شبیه هم هستند.
بتول پیش عبدالقدیر می رود. او به عبدالقدیر می‌گوید که امت را زلیخا کشته است. او تعریف میکند زمانی که امت مرده بود، حرفهای فکرت و تکین و زلیخا را شنیده بود و متوجه این موضوع شده بود. عبدالقدیر از بتول میپرسد که اگر مدرک کافی داشته باشد، این قضیه را پیش پلیس گزارش می‌دهد؟ بتول تایید کرده و می‌گوید که زندان رفتن زلیخا بهترین فرصت برای اوست. بعد از رفتن بتول، عبدالقدیر اسلحه را از گاوصندوق درآورده و به بدو، دستیارش می‌گوید:« وقتش رسیده بدو. باید امانتی رو پس بدیم.»
پاکتی برای کلانتری ارسال می شود که داخل آن اسلحه ای است و در کاغذی نوشته شده است که زلیخا یامان قاتل امت است و روی این اسلحه، اثر انگشت اوست. خبر در چکوراوا پخش می شود و وقتی غفور خبر را می شنود، هراسان به خانه برگشته و موضوع را به زلیخا می‌گوید. زلیخا نگران و دست‌پاچه می شود.
داخل خانه،زلیخا و فکرت و لطفیه در این مورد صحبت میکنند. زلیخا با نگرانی می‌گوید که دیگر به زندان می افتد. فکرت می‌گوید‌ که نمی‌گذارد زلخیا به زندان برود و راه حلی پیدا میکند.
در شرکت، بتول خبر پخش شده در مورد زلیخا را می شنود. او خوشحال شده و به خانه برمی‌گردد. شرمین برای خودش خرید کرده و لباس و جواهرات زیادی گرفته است. وقتی بتول داخل خانه می رود، شرمین از برگشتن زود هنگام او جا خورده و سعی دارد برای خرید ها او را توجیه کند. بتول که به خاطر خبر علیه زلیخا خوشحال است و با تصور اینکه زلیخا به زودی به زندان می رود و شرکت به دست او می افتد، به شرمین می‌گوید که مشکلی با لباسها ندارد، اما شرمین باید دستبند جواهر را پس بدهد تا زلیخا متوجه نشود. شرمین دلخور می شود. بتول با خوشحالی به شرمین نوید میدهد که به زودی زلیخا به زندان می رود. سپس ماجرا را تعریف میکند. کمی بعد، عبدالقدیر با خانه شرمین تماس گرفته و از بتول میخواهد که به کلانتری برود و در مورد شنیده هایش علیه زلیخا ، شهادت بدهد. بتول شوکه شده و ابتدا قبول نمیکند، اما عبدالقدیر او را تهدید میکند. بتول به ناچار و با حرص، به سمت کلانتری می رود. همان موقع پلیس ها برای بردن زلیخا به عمارت می آیند. زلیخا همراه آنها می رود. فکرت از زلیخا خواسته است که همه چیز را انکار کند.
مهمت به تعمیرگاه عبدالقدیر رفته و به خاطر فرستادن اسلحه برای پلیس، با او بحث میکند و با تهدید می‌گوید‌ که منتظر عاقبت کارهایش باشد.
بتول داخل کلانتری می رود. بدو نیز آنجا است تا از آمدن بتول مطمئن شود. بتول از دیدن او عصبی شده و از او میخواهد که داخل اتاق نیاید. بتول داخل اتاق می رود تا پیش دادستان شهادت بدهد. همان لحظه مأموری داخل آمده و قبل از اینکه بتول چیزی بگوید، به دادستان خبر میدهد که روی اسلحه هیچ اثر انگشتی نبوده است. بتول نقش راحتی می کشد.

-428~封鎖された渋谷で~の攻略動画
-

Copyright© ゲームフォース , 2024 AllRights Reserved.